در حال بارگذاری ...
به بهانه اجرای نمایش «گلن گری گلن راس» در شهرستان خرم آباد

دیوید ممت در دیالوگ های خود به جزییات توجه زیادی می‌کند

امیر محمد حسنوند: دیوید ممت به این شهره است که در دیالوگ های خود توجه زیادی روی جزئیات معطوف می کند. تک تک شخصیت های نمایشنامه گلن‌گری گلن راس به روش مخصوص خود صحبت می کنند. جملات اغلب نیمه تمام می مانند، گرامر و دستور زبانی که به کار می برند معمولا اشتباه است و مشخص است که به صورت آنی و سریع تفکرات خود را بر زبان می آورند. دلیل این امر این است که ممت، در وهله اول به دنبال این است که واقع گرایی را افزایش داده و شخصیت های خود را به همان صورتی که در دنیای واقعی صحبت می کنند، به تصویر بکشد. علاوه بر این، او معتقد است نحوه گفتار شخصیت ها بر روی نحوه رفتارشان هم تاثیر می گذارد. تک تک ویرگول ها، لکنت ها، تاکیدها در نمایشنامه اهمیت دارند و ممت انتظار دارد که بر روی صحنه هم همه این مسائل رعایت شوند. ولی جالب است که در نمایشنامه اشاره زیادی به دستورات صحنه نشده است. ممت دقیقا مشخص نمی کند صحنه نمایش به چه صورتی باشد و در مورد حرکات فیزیکی شخصیت ها هیچ توضیحی نمی دهد. حتی در بخش هایی از پرده دوم که شخصیت ها مرتب در دفتر ویلیامسن رفت و آمد می کنند، ممت دقیقا مشخص نمی کند چه کسانی در صحنه حضور دارند و چه کسانی خارج شده اند. این جزئیات فیزیکی مانع درامی می شوند که ممت به دنبال خلق آن است، درامی که اساسا بر پایه دیالوگ پیش می رود.

در دنیایی که ممت خلق می کند، میزان تسلط شخصیت ها بر سخنوری تعیین کننده سرنوشت آن هاست. روما معمولا آرام صحبت می کند، در لحظه می تواند دروغ بگوید و فلسفه بافی کند. او همیشه در کارش موفق است. لوین از سوی دیگر بسیار ضعیف است و نمی تواند طرف صحبت خود را متقاعد کند. با همان اولین جمله ای که در نمایش بر زبان می آورد و به لکنت می افتد می توانیم تشخیص دهیم او گزینه مناسبی برای این شغل نیست. لوین در نمایشنامه بارها به شکل های مختلف به التماس می افتد. تقریبا هر بحثی که شروع می کند باعث بدتر شدن شرایطش می شود. ماس و آرونو، دو فروشنده دیگر نمایشنامه جایی در این وسط قرار می گیرند. ماس از نظر خوش مشربی هیچ وقت به پای روما نمی رسد، در واقع نوعی لحن تند در کلام او وجود دارد که باعث دل زده شدن مشتری ها می شود. آرونو هم اگرچه آرام و بی روح است، ولی هیچ وقت به فلاکت لوین دچار نمی شود.

گلن‌گری گلن راس یک حمله تند و تیز به فعالیت های تجاری جامعه آمریکا است. تنها شخصیت های نمایشنامه که اهل دزدی، کلاه برداری و فریبکاری نیستند آرونو و لینگک هستند، دو شخصیت بسیار آرام که همان طور که در نمایشنامه هم اشاره می شود، هیچ وقت به موفقیت چندانی نرسیده اند. دفتر فروشی که صحنه نمایشنامه شده است نشان دهنده فرهنگ سرمایه داری است. مردان سطح بالا ماشین های آن چنانی سوار می شوند و مردان سطح پایین باید اخراج شوند. برای موفقیت در چنین جامعه ای علاوه بر تلاش برای موفقیت فردی، باید به دنبال زمین زدن همکاران دیگر هم بود.

روما، مهم ترین فروشنده این جمع هم چنین مشهور است به این که همیشه بهترین رابط ها را در اختیار دارد. به این ترتیب، موفق ها موفق تر می شوند و شکست خورده ها هم در فرصت های بعدی شکست خورده تر. چنین سیستمی بسیار بی رحم و دور از احساس است. لوین به هرکاری دست می زند تا شاید بتواند خود را یک فرد موفق نشان دهد. ولی وضعیت او حتی با وجود این پوشش های دروغین هم مشخص است. همچون فردی که در مرداب گیر افتاده است، تلاش های لوین برای خروج از شکست بدتر باعث بیچارگی بیش تر او در شغلش می شود. در نقطه اوج نمایشنامه، لوین از ویلیامسن می پرسد که چرا می خواهد پلیس را خبر کند، ویلیامسن در جواب می گوید: «چون ازت خوشم نمیاد.» این پاسخ اگرچه در ظاهر واکنشی است به توهین های لوین نسبت به ویلیامسن، ولی در لایه عمیق تر این دوست نداشتن به خاطر این است که لوین از همان ابتدای نمایشنامه بذر ناامیدی و شکست را بر سر دیگر شخصیت ها پاشیده است. ویلیامسن که خودش تاجری حرفه ای است، یاد گرفته است که از ترس و شکست فراری باشد.در سراسر نمایشنامه، شخصیت های مختلف بر روی واژه «حرف زدن» تاکید می کنند تا مشخص شود بین حرف زدن و عمل کردن فاصله زیادی وجود دارد. لوین به ویلیامسن می گوید که در دانشگاه چیزی که به او یاد داده اند «حرف زدن» است، آرونو سعی می کند بفهمد آیا ماس درباره دزدی از دفتر جدی صحبت می کرد یا تنها «حرفی زده بود»، روما به لینگک می گوید که این خانم لینگک است که «می گوید» باید معامله فسخ شود و آن ها لزوما نباید به آن عمل کنند. این شخصیت ها با این روش سعی می کنند «حرف زدن» را به چالش بکشند. هر وقت شخصیت ها نمی خواهند واقعیت حرف هایی که بر زبان آمده است را بپذیرند، از فعل «حرف زدن» استفاده می کنند. ماس به شکل هوشمندانه ای اعلام می کند که صحبت هایش درباره دزدی جدی نبوده اند و تنها «حرفی زده است». وقتی آرونو دزدی را انجام می دهد، او ادعا می کند که حرف هایش جدی بوده و عمدا آن ها را «بر زبان آورده است». او دوباره از همان فعل «حرف زدن» استفاده می کند، با این تفاوت که این فعل این بار معنایی زیادی با خود دارد.فروشنده های این نمایشنامه هر جا که لازم است، ادعا می کنند حرفی که بر زبان آورده اند بی معنا و یا برعکس، معنادار بوده است. آن ها حتی در حین مکالمه هم به یک باره ادعا می کنند که منظورشان از این حرف ها جدی بوده و یا برعکس. هم چون فعل «حرف زدن»، در نمایشنامه از فعل «گوش کردن» هم بارها به روش های معنایی مختلف استفاده می شود. حین این که ماس تلاش می کند آرونو را ترغیب به دزدی کند، به او می گوید که او هم پایش به این جرم کشیده شده است، چرا که به این صحبت ها «گوش داده است». به همین راحتی، گوش کردن می تواند چنین معنای پیچیده ای به خود بگیرد.فروشنده های این نمایشنامه بارها درباره «مردانگی» صحبت می کنند. واضح است که منظور آن ها از مردانگی تنها مربوط به جنسیت و سن و سال نیست. از نظر آن ها مردانگی فضیلتی است که باید به دست آورد. سخت کوشی یکی از ملاک های مرد شدن است، ولی تغییر سرنوشت و زندگی بر اساس هوشمندی و زیرکی حتی از این هم مهم تر است. لوین در پرده دوم به ویلیامسن می گوید که یک مرد در شغلش خلاصه می شود. از آن جا که ویلیامسن وظیفه اش تنها این است که سفارش ها را از میچ و موری دریافت کند و به فروشنده ها تحویل دهد، لوین با این جمله تلویحا اشاره می کند که او هنوز یک مرد نشده است.

 

 




نظرات کاربران