در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به جریان سیال ذهن در هنر مدرن اروپا

بازاندیشی انتقادی و تأثیرات چندوجهی بر روایت، خلاقیت و تجربه ذهنی

نگاهی به جریان سیال ذهن در هنر مدرن اروپا

بازاندیشی انتقادی و تأثیرات چندوجهی بر روایت، خلاقیت و تجربه ذهنی

جریان سیال ذهن، مفهومی بنیادین در هنر مدرن اروپا و تکنیکی روایی است که نخستین بار توسط ویلیام جیمز در کتاب «اصول روانشناسی» (۱۸۹۰) مطرح شد و به سرعت در ادبیات، سینما و تئاتر قرن بیستم به کار گرفته شد.

به گزارش خبرنگار ایران تئاتر در لرستان، آریان شعبان کارگردان تئاتر استان لرستان مقاله ای درباره جریان سیال ذهن در هنر مدرن اروپا در اختیار این درگاه قرار داد جریان سیال ذهن، مفهومی بنیادین در هنر مدرن اروپا و تکنیکی روایی است که نخستین بار توسط ویلیام جیمز در کتاب «اصول روانشناسی» (۱۸۹۰) مطرح شد و به سرعت در ادبیات، سینما و تئاتر قرن بیستم به کار گرفته شد. این تکنیک، بازنمایی جریان طبیعی و پیوسته افکار، احساسات، خاطرات و تداعی‌های ذهنی شخصیت‌ها را به شکلی زنده، سیال و غیرخطی ممکن می‌سازد؛ جریانی که برخلاف روایت‌های خطی و منطقی سنتی، ساختاری پراکنده، چندلایه و گاه گسیخته دارد و زبان را از قواعد دستوری و نشانه‌گذاری مرسوم رها می‌کند تا تجربه ذهنی واقعی انسان را بازتاب دهد.ریشه‌های فلسفی و روان‌شناختی جریان سیال ذهن در تحولات معرفت‌شناختی و روانکاوانه قرن نوزدهم و بیستم است. دکارت با دوگانگی ذهن و بدن آغازگر تأمل در ماهیت ذهن بود، اما نیچه، فروید و یونگ ذهن را به مثابه ساحت متکثر، ناخودآگاه و چندلایه تجربه انسانی معرفی کردند. فروید با نظریه ناخودآگاه و ساختار رؤیا و یونگ با مفاهیم کهن‌الگو و ناخودآگاه جمعی، به هنرمندان آموختند که ذهن، روایتی خطی و قابل پیش‌بینی نیست. هنری برگسون نیز مفهوم «مدت زمان ناب» (la durée pure) را مطرح کرد که زمان را کیفیتی ذهنی، شخصی و درونی می‌داند و اساس شکل‌گیری روایت سیال ذهن است. این تحولات فلسفی و روانکاوانه، زمینه‌ساز شکل‌گیری جریان سیال ذهن به عنوان تکنیکی برای بازنمایی ذهنیات پیچیده و چندلایه انسان شدند.

در ادبیات، جریان سیال ذهن با آثار ویرجینیا وولف و جیمز جویس به اوج رسید. وولف در «خانم دالووی» و «به سوی فانوس دریایی» با زبانی موسیقایی و شاعرانه، لحظات هستی‌بخش و ادراکات حسی را به صورت پرش‌های زمانی و تداعی‌های آزاد بازتاب می‌دهد و زمان را به شبکه‌ای از اکنون‌های درهم‌تنیده تبدیل می‌کند. جویس در «اولیس» زبان را از قواعد دستوری رها ساخته و با تک‌گویی‌های درونی بی‌وقفه و تلفیق اسطوره و زندگی روزمره، ذهن مدرن را به مثابه میدان نبرد گفتمان‌ها و خرده‌روایت‌ها تصویر می‌کند. این دو رویکرد، طیفی از جریان سیال ذهن را نشان می‌دهند که از نگاه پدیدارشناختی و شاعرانه وولف تا رویکرد پسامدرن و آشوب‌زده جویس متغیر است. جریان سیال ذهن در ادبیات، با تمرکز بر عمق روان و ذهن شخصیت‌ها، خواننده را به مشارکت فعال در معناپردازی و بازسازی روایت وا می‌دارد و تجربه ذهنی شخصیت‌ها را به صورت زنده و ملموس منتقل می‌کند.

در سینما، جریان سیال ذهن با بهره‌گیری از ذات زمان‌مند و تصویری خود، به زبان بصری و صوتی بدل شده است. کارگردانانی چون فدریکو فلینی در «هشت و نیم» و آندری تارکوفسکی در «آینه» با استفاده از فلاش‌بک‌های غیرخطی، تصاویر نمادین، مونتاژ ذهنی و صداگذاری‌های درونی، زمان و مکان را به شکل سیال و ذهنی نمایش می‌دهند و تجربه ذهنی شخصیت‌ها را به مخاطب منتقل می‌کنند. فلینی با ترکیب سوررئالیسم و اتوبیوگرافی، ذهن آشفته و خلاقیت در بحران را به تصویر می‌کشد و تارکوفسکی با زبان شاعرانه و معنوی، زمان را به حلقه‌ای تکرارشونده و ذهنی تبدیل می‌کند. این آثار نمونه‌هایی از تنوع و انعطاف جریان سیال ذهن در سینما هستند که زبان بصری و روایی خاص خود را دارند و مرزهای روایت کلاسیک را می‌شکنند.

در تئاتر، جریان سیال ذهن با حذف روایت خطی و تمرکز بر مونولوگ‌های درونی، سکوت‌های معنادار و فضای مینیمال، به ویژه در آثار ساموئل بکت و هارولد پینتر تجلی یافته است. بکت در «در انتظار گودو» با دیالوگ‌های تکرارشونده و فضای مبهم، ذهنیتی گرفتار در چرخه پوچی و انتظار را بازنمایی می‌کند که حتی خاطراتش نیز گسسته است. پینتر نیز با استفاده از زیرمتن و سکوت‌های پرتنش، لایه‌های پنهان روان شخصیت‌ها را آشکار می‌سازد. این آثار نشان می‌دهند که جریان سیال ذهن در تئاتر عمدتاً در فضاهای خالی و سکوت‌ها جاری است و مخاطب را به تأمل عمیق وا می‌دارد.

جریان سیال ذهن تأثیرات گسترده‌ای بر خواننده و مخاطب دارد. نخست، خواننده را به مشارکت فعال در فرایند معناپردازی و بازسازی روایت وا می‌دارد، زیرا ساختار غیرخطی و پراکنده آن نیازمند تمرکز و تحلیل عمیق است. دوم، امکان همذات‌پنداری و درک عمیق‌تر ذهنیات شخصیت‌ها را فراهم می‌کند و خواننده را وارد دنیای درونی آن‌ها می‌سازد. سوم، با بازنمایی زمان ذهنی و ادراکات حسی، خواننده را از زمان و مکان عینی جدا کرده و به تجربه‌ای ذهنی، فلسفی و روانشناختی دعوت می‌کند. البته پیچیدگی زبان و ساختار گاه مخاطب عام را دچار سردرگمی می‌کند و این تکنیک مخاطبی خاص می‌طلبد.

از منظر خلاقیت هنری، جریان سیال ذهن آزادسازی تفکر و پرورش ایده‌های نو را ممکن می‌سازد. دسترسی به ناخودآگاه، تجربه چندلایه و چندحسی، نوآوری در فرم و زبان و ایجاد فضای ذهنی پیچیده از دیگر تأثیرات آن بر خلاقیت است. این تکنیک به هنرمندان امکان می‌دهد زبان بصری، کلامی و روایی خود را گسترش دهند و تجربه‌های ذهنی و روانی انسان را به شکلی نوین بازتاب دهند. البته چالش‌هایی مانند پراکندگی ذهنی و دشواری فهم نیز دارد که نیازمند مدیریت هوشمندانه است.

برای فعال‌سازی جریان سیال ذهن، هنرمندان از تکنیک‌هایی مانند نوشتن آزاد و بدون ویرایش، تمرینات تنفس و آرام‌سازی ذهن، تمرینات میمیک و بیان غیرکلامی، فعالیت‌های بدنی، گوش دادن به موسیقی، ذهن‌آگاهی و مدیتیشن، بارش فکری و نقاشی آزاد استفاده می‌کنند. این روش‌ها با آزادسازی تفکر، کاهش استرس و افزایش تمرکز، جریان سیال ذهن را فعال کرده و به خلق آثار نوآورانه کمک می‌کنند.

در نهایت، جریان سیال ذهن نه تنها تکنیکی روایی، بلکه شیوه‌ای از بودن در جهان است که در آن مرزهای زمان، هویت، واقعیت و زبان در هم می‌شکنند و تجربه انسانی به شکلی چندلایه و پیچیده بازنمایی می‌شود. این جریان در ادبیات، سینما و تئاتر اروپا با آثاری چون «اولیس»، «خانم دالووی»، «هشت و نیم»، «آینه» و «در انتظار گودو» به اوج رسید و امروز در تقاطع هنر و فناوری، فلسفه و علوم شناختی، می‌تواند افق‌های نوینی بگشاید. پژوهش‌های آینده می‌توانند با بررسی تطبیقی این تکنیک در رسانه‌های نوین، نقش آن را در بازتعریف انسانیت در عصر دیجیتال کاوش کنند.