در حال بارگذاری ...

شرحی کوتاه درباره نمایشنامه خوانی

در نخستین مرحله از ساخت یک اثر نمایشی ـ اگر بخواهیم مرحلة نوشتن نمایشنامه را به حساب نیاوریم و گمان کنیم متن, کارگردان, گروه کارگردانی و بازیگران همگی حاضر و آماده هستند ـ خواندن نمایشنامه است این مرحله بی هیچ حس و بدون به کارگیری قدرت های بدنی و بیانی بازیگر انجام می شود

نمایشنامه خوانی در شیوه ی اجرایی تئاتری بوده، مهمترین المان اجرا در متد نمایشنامه خوانی حضور متن نمایشنامه به عنوان یکی از المانهای صحنه ای در دست بازیگر این متد می باشد، نمایشنامه خوانی نیازمند صحنه، نور، ملزومات صحنه ای و طراحی برای اجرا می باشد، هرچند عده ای نیز با بکار بردن این عوامل در نمایشنامه خوانی مخالفند.  خواندن توضیحات مکانی و زمانی و شخصیت ها و همچنین توضیحات حسی یک موقعیت یا شخصیت که در نمایشنامه آورده شده است به عنوان یکی از المانهای اجرا می بایست در اجرای نمایشنامه خوانی حضور داشته باشد.

نمایشنامه خوانی یاreabing play چیست؟

 آیا هر کاری را می توان نمایشنامه خوانی کرد؟ حدود و مشخصه های نمایشنامه خوانی چیست؟

 و سوالاتی از این قبیل تنها بخشی از نیازهای نمایشنامه خوانی است. نمایشنامه خوانی را ترجمهreabing play دانستند و البته اصطلاح دیگری نیز با عنوان performance hanb in Script با ترجمه اجرای متن در دست وجود دارد که گاهی آنچه در اینجا انجام می شود در واقع همین کار است. نمایش های زیادی خصوصا در تئاتر شهر با لباس و گریم و...انجام شد که در واقع اجرای متن در دست بود و همچنان دیده می شود در برنامه های نمایشنامه خوانی گروه اجرا کننده آزادانه هر ایده ای را اجرا می کند، بدون اینکه به حدود نمایشنامه خوانی توجه کند. ظاهرا نمایشنامه خوانی در ذهن بسیاری مقدمه ای بر اجرا است و در زمان کمبود امکانات و سالن اجرا، گروه های نمایشنامه خوانی را نشانی از بقا و حیاتشان در فضای تئاتر می دانند. وقتی در این برنامه ها اعلام می شود گروه های برگزیده اجرای عموم خواهند گرفت، تاکیدی می شود بر بهانه بودن نمایشنامه خوانی برای اجرای صحنه ای وکمتر کسی توجه می کند که دلیلی ندارد یک نمایشنامه خوانی موفق یک اجرای صحنه ای موفق نیز داشته باشد. خوانش گر یک نقش الزاما بازیگر خوبی برای آن نقش نیست و اصلا شاید متنی که خوانش می شود مناسب اجرا نباشد.اگر به قواعد و مشخصه های نمایشنامه خوانی و هدف از اجرای آن آگاه باشیم، مسلما انتخاب و اجرای ما شکلی متفاوت خواهد شد و به نظر می آید باید در این زمینه بررسی دقیق تری انجام داد.

 نباید در اجرای جلسات نمایشنامه خوانی به تکنیک های اجرای نمایش های صحنه ای متوسل شد، زیرا در صورت به کار بردن این تکنیک ها، تماشاگر در باور اثر نمایشی دچار تعلیق می شود و تکلیف خود را نمی داند که آیا با یک خوانش رو به روست یا نمایش صحنه ای؟ به طور حتم اگر در جلسات نمایشنامه خوانی به بازیگر حرکت و یا میزانسن های آن چنانی بدهیم، اصل نمایشنامه خوانی از تعریف خود خارج می شود و تماشاگر دچار سر درگمی می شود و با یک اثر ناقص رو به رو خواهد شد که پر از غلط اجرایی است.

به یقین برگزاری جلسات نمایشنامه خوانی تاثیر مناسبی بر بالا بردن سطح آگاهی تماشاگران و در کل قدم ارزشمندی در تئاتر کشور است، ولی نباید از یاد برد که نمایشنامه خوانی را فقط به عنوان نمایشنامه خوانی بپذیریم و به دنبال فواید و اهداف خود آن باشیم. قرار نیست این کار بهانه ای برای اجرا باشد و یا حتی جای آن را بگیرد. نمایشنامه خوانی اقدامی است برای معرفی یک اثر، خصوصا اثر چاپ نشده و تازه به نگارش درآمده، و فرصتی است تا مخاطبان و علاقمندان جدی تئاتر با نمایشنامه ها و نویسندگان جدید آشنا شوند و نباید از آن انتظار یک اجرای کامل را داشت.

تاجبخش فنائیان معتقد است :تحلیل اثری که در نمایشنامه خوانی، روخوانی می شود، وظیفه اولیه و اصلی کارگردان است و وی باید مبتنی بر افکار خودش بازیگران نقش خوان را هدایت کند.» وی ادامه داد: «ممکن است تحلیل کارگردان و نویسنده اثر نسبت به متن،یکسان باشد اما این نگرش کارگردان است که در اجرای اثر، اعمال می شود.» این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: «وقتی نمایشنامه ای را به صورت انفرادی می خوانیم با توجه به تجربیات خود، محتوای متن را درک و تحلیل می کنیم اما وقتی اثر،توسط جمعی با هدایت فردی به نام کارگردان برای جمعی دیگر خوانده می شود، این تحلیل کارگردان است که ابلاغ می شود. در این صورت نمایشنامه خوانی معنای اصلی خود را پیدا می کند.» وی با رد وجود میزانسن در نمایشنامه خوانی گفت: «نمایشنامه خوانی، نمایشنامه بینی نیست. وجود میزانسن به معنی طراحی حرکت بازیگر برای بعد دیداری مخاطب است که در اینجا اصلاً ضرورتی ندارد و به نظر من نمایشنامه خوانی باید فاقد میزانسن باشد.» فنائیان با بیان اینکه نمایشنامه خوانی در اصل یک اجرای رادیویی از یک متن نمایشی است اظهار داشت: «گاهی بازیگر برای انتقال حس خود از طریق گفتار، مجبور به انجام حرکاتی است که غیرقابل اجتناب است و نمی توان این حرکت فیزیکی را از او سلب کرد بنابراین نمی توان این دست اعمال بازیگر را به حساب بازی دیداری و صحنه ای او گذاشت

پس از مواجهه با نمایشنامه پرسشی که ممکن است در ذهن خواننده متبادر شود این است که نمایشنامه چیست و اصلا چرا من باید اینهمه دستورالعمل های صحنه ای که برای اجرا و فعالیت گروهی نوشته شده اند را بخوانم؟ اکثر نمایشنامه ها حاوی دیالوگ هایی با محاسبات سرد و زمخت با هدایت های کارگردانی هستند با این وجود لذت نمایش نامه خوانی در توجیه تجربه عبوری و رو به جلو در حین تکمیل کردن تصاویری که به ذهن می رسند می تواند تجربه ای جذاب باشد البته بستگی دارد فرد متن را به تنهایی و در خلوت برای خود می خواند یا برای دیگری، که این دیگری از یک تا چند نفر و یا شرکت در جشنواره ای تحت عنوان نمایش نامه خوانی را می تواند دربرگیرد. نکته ای که احساس می کنم کم کم از فرهنگ مطالعاتی جامعه ما در حال کم رنگ شدن است حاشیه نویسی و بازی با ذهن در حین خواندن است. معمولا پیش می آید لحظات تاثیرگزار و درگیرکننده متن را گوشه ای می نوشتیم یا علامت هایی قراردادی و خط خطی هایی که اگر نمایشنامه بچه ها را سر تمرین ها ببینیم فقط خودشان می دانند آن دست نوشته ها چیست؟ تجربه تئاتری و نوشتاری ام حول آن آدمک ها و جملات و کلمات و قلب های تیرخورده کنار نمایشنامه و تاثیرش در خروجی کار و مواردی که در جشنواره امسال مشاهده کردم برآن شد تا مطالبی را در خصوص نمایشنامه خوانی چیست آماده کنم. عرف است که می گویم در هنگام خواندن نمایشنامه یا متنی صدایت را ضبط کن و سپس گوش بده تا به کم و کاستی های بیان بیشتر پی ببری در کنار ضبط و ثبت صدا ، بایگانی و جمع آوری عکس العمل های ذهنی و واکنش های آنی هم حین خوانش متن بایستی درنظر گرفته شود چراکه نمایش نامه خوانی پدیده ای است اجرایی با دُز رقیق صحنه ای و به گفته روس ها اجرایی است سرد. چطور تماشاگر را آماده کنیم؟ آیا بازیگری کالبد شکافی روحی روانی است؟

 جایگاه داستان و پلات در نمایشنامه نویسی کجاست؟ فرق داستان و پلات در نمایشنامه چیست؟ آیا این جمله صحیح است؟ سینما دروغ است و تئاتر یک صحنه پر منطق؟ آیا نمایشنامه های توصیفی روایی برای خوانش مناسب هستند؟ چرا می گوییم بهتر است بازیگر حرف بزند در موقعیت نه نمایشنامه و هزاران پرسش دیگر که از سایه برخورد با متن شکل می گیرند؟ چه کنیم؟ یکم: شخصیت ها را مجسم کنیم. البته واژه تجسم با تصویرسازی متفاوت است و بیشتر به دوبعدی آدم ها در پرده سینمایی ذهن گفته می شود. ساختن آخرین تصویر حرکتی از آدم ِ درون نمایشنامه به عهده خوانشگر است. دوم: غرق شویم در رویدادها نمایشنامه. تا درگیرشدنی از جنس پیشامدها در ذهن و درون قصه نباشد شنونده یا تماشاگر هم حوصله درگیر شدن با ما را نخواهد داشت. توجه به بعد تاریخی بعد و هماهنگی تجسم با رویدادها اهمیت دارد مثلا در نمایشنامه های شکسپیر توجه به زمان رویدادها در آتن، اسکاتلند و یا انگلستان و دوره الیزابت خیلی متفاوت است با دوره رویدادهای آرتور میلر در مرگ دستفروش و یا چشم اندازی از پل و یا اختراع عشق نوشته تام استوپارد. سوم: بر روی صندلی کارگردان بنشینید ، پایتان را در کفش کارگردانی خوب جا کنید. اکثر نمایشنامه فضاهایی با حرکت های ویژه برای کاراکترها را ارائه می دهند اما وظیفه بازیگر یا خوانشگر در جزئیات است که رخ نمایی می کند واین میسر نمی شود جز اینکه از عینک کارگردانی و یا همان چشم سوم با نمایشنامه مواجه شوید. بهتر است در زمان خواندن حدس هایی از آینده متن را در ذهن داشته باشیم آیا قهرمان پرخاش می کند و دیوانه وار با خودش صحبت می کند؟ صدایش با چه میزان فرکانس در محیط پخش می شود؟ آیا معشوقه اش تنها با نگاهی سردو یخ زده کنارش می گذارد؟ نور روی صحنه از کدام زاویه تابیده می شود؟

چهارم: فضاسازی چیست؟ مجموعه اتفاقاتی که دست به دست هم می دهند هم در درون متن و هم در برون متن تا لحظه ای برای بیشتر چشم و گوش درونی تماشاگر شکل بگیرد تا چشم و گوش بیرونی او. خوانشگر هر چقدر چشم و گوش درونی خود را فعال کند تماشاگر هم بیشتر همراهمش می شود. برای راه اندازی چشم و گوش درونی نخست مایه مخاطی احاطه شده در اطراف مغز بازیگر که نزدیک منطقه کورتکس است باید فعال شود، به چه شکلی؟ عرض خواهم کرد، دو زانو همچون مرتاض های هندی کف صحنه بنشینید ، چشم ها را ببندید، بیشتر تلاش شود مشکی بپوشید و دم بگیرد و واژه “ز” را بکشید و تلاش داشته باشید صدا را به سر بیاندازید. این حالت را تا لحظه ای ادامه دهید که گویی شلنگی از گاز درون مغزتان ول کرده باشند و به نوعی خلسه رسیده اید. مجموعه نکاتی که در بازبینی آثار امسال جشنواره دیده شده و بهتر است بیشتر بر روی آنها کار شود در ادامه جشنواره هایی ازین دست به شرح ذیل می باشند. اول. تفکیک فضاها در خوانشگری. لحظاتی که بازیگر با خود و دیگری صحبت می کند، متفاوت است دوم. تربیت هنر شنیدن و گوش قوی . سوم. پرهیز از فرمان دادن به احساس در لحظه بدون پیشینه کاراکتر و پشتوانه احساسی. چهارم. دقت زیاد به آکسان ها و نقاط تاکید گذاری و لحن و لهجه. پنجم. شکستن فضاها و درگیرشدن در فضاهای جدید به تناسب و میزان رویدادهای صحنه. ششم. توجه به ضرباهنگ درونی و بیرونی نمایشنامه. ریتم نباید از دست برود. هفتم. قبول این نکته که تئاتر توهم نیست بلکه واقعیتی توافق شده از سوی گروهی است با قرار است با درک مخاطب عجین شود. نمایش نامه خوانی پروژه ای است ذهنی. هشتم. اعتماد به طرح خود و کارگردان. یعنی بازیگر به خود اجازه دهد تا هر آنچه منطق اجرا می طلبد برای نمایاندن خود بهره گیرد. نهم. بروز واکنش های ذهنی در لحظه فارغ از پیش داوری از قبل. جادوی بازیگری در همین نکته ظریف است. اگر عصبانی نشدید عصبانی بودن را وانمود نکنید. زیرا احساس و دروغ گویی تان سریعا لو می رود. دهم . توجه به سکوت های ضروری و طلایی حین اجرا. یازدهم . ژست روانی و توجه به تصویری که از پس تخیل ، سپس تجسم حلول کرده و تلاش برای عدم رها شدن تصویر تا آخرین ثانیه اجرا. دوازدهم. ساختن گذشته کاراکتر. سیزدهم. شناخت موانع و عبور از آنها و سر آخر چهاردهم ، شناخت کارکردو فرایند تولید انرژی و تقسیم انرژی و بکارگیری صحیح انرژی در مواقع حیاتی و پرهیز از پرتاب بی مورد صدا درفضا.

هنر را می‌‏توان یکى از کارآمدترین ابزار تربیت انسان در جهان امروز به شمار آورد که نتایج و اثراتش در ابعاد گوناگون، به‌ویژه در زمینه‌ی بهداشت روانى، از مهم‌‏ترین آن‌ها است. با توجه به این‏‌ که هنر می‌‏تواند با در نظر گرفتن اساسی‌‏ترین مراحل و عمیق‌‏ترین ابعاد حیات، شخصیت مخاطبان را با تغییر. تحول بارز مواجه سازد، تا آن‏‌جا که اساسی‌‏ترین و کلی‌‏ترین اهداف تعلیم و تربیت را می‌‏توان در آثار هنرى جست‏‌وجو کرد از این‌رو، علاوه بر نقش فردى از تأثیر اجتماعى مهمى نیز برخوردار است. یک اثر هنرى می‌‏تواند هدف‌هاى مشخصى را در برگیرد. این هدف‌ها گاه به‌صورت جزئى و گاه در حدى کلى عمیق‏‌ترند تا آن‏‌جا که اساسی‌‏ترین و کلی‌‏ترین اهداف تعلیم و تربیت را می‌‏توان در آثار هنرى جست‏‌وجو کرد.

فواید نمایشنامه خوانی به عنوان روشی برای مطالعات اجتماعی

 نیاز به آشنایی با تاریخ و پیوند دیروز وامروز ، آشنایی با گویش های دوره های مختلف تاریخی به منظور مطالعات اجتماعی از یک سو  و اصل نوشتن ماهرانه متون نمایشی با توجه به اینکه تئاتر یک ارگان مدرن و کارآمد بسیار موثر در فرایند گفتمان سازی در راستای مدرن سازی جامعه از سوی دیگر انکار ناپذیر است. یافتن متنی برای کودکان به قصد اقتباس بیش از هر چیز نیازمند است به خواندن یک داستان تاریخی طولانی. این امر سبب آشنایی ایشان با نحوه زندگی گذشتگان می گردد. برای تحلیل دقیق برهه ای از تاریخ ویا شخصیت های آن دوره نمایش خوان بایستی آشنا باشد با بستر تاریخی و سایر دلایل برای ارائه صحنه اداپته شده برای القا احساس لازم و فهم درستی از آن لحظه تاریخی منتخب . بسیاری از قصه های تاریخی کلمات و اصطلاحات ویژه دوره خاصی را معرفی می نمایند که در زمان حاضر دیگر به کار نمی روند و کاربرد دوباره آنها دایره واژگانی دانش آموز و مخاطب را ارتقا میدهد.

نویسندگی خلاق و موثر و خوانش انتقادی متون از اهداف مهم مطالعات اجتماعی است. بنا بر این اگر متنی در این راستا انتخاب گردیده تا هدف مذبور را با دراماتیزه کردن آن بخش از داستان تاریخی تامین نماید پس نمایشنامه نویس بایستی :

 دیالوگ های راوی را بنگارد، مقدمه ای برای معرفی شخصیت نیاز است و روند متوالی رویدادها به لحاظ زمان، مکان، و علت و معلول بایستی (در نمایشنامه های کلاسیک) به اطلاع تماشاچی برسد.

گره های درونی نیز بایستی در نوشته افزوده گردد تا متن خوان بتواند توصیفات لازم را در اختیار تماشاچی بگذارد و دیالوگ های پایانی بایستی در پی تعلیقی باشد که تماشاچی را به شکلی منطقی از لحاظ اندیشه و احساس درگیر کرده و تا پایان همراه خود راهبری نماید.

برای تماشاچی نیز بایستی فضایی در نظر گرفته شود که به راحتی و با دقت هرچه بیشتر به تخیل و تجسم صحنه پرداخته و توجیه منطقی برای کنش های کیفی نمایشی بیابد. طرز نشستن برای نمایشنامه خوان بسیار اهمیت دارد. نشستن روی کف صحنه، صندلی یا سه پایه می توانند گویای تفاوتهای بارزی باشد مانند تفاوت های سنی، اهمیت شخصیت در صحنه و یا روابط بین شخصیت های نمایش.

مثلا یک خانواده به این ترتیب می توانند بر روی صحنه نشینید. فرزندان کف صحنه، والدین بر روی صندلی و پدر و مادر بزرگ بر روی صندلی راحتی چنانچه لازم باشد.

مسیر ورود به صحنه و خروج از آن از اهمیت برخوردار است.

همه شخصیتها بایستی روبروی تماشاچی کنار تریبون یا جایی پشت تریبون بنشینند.

معرفی شخصیت ها توسط راوی با سر تکان دادن شخصیت ها برای تشخیص نقش آنها می تواند انجام پذیرد.

برای حفظ تشابه با تماشاچی از لحاظ ظاهر لباس اصلاً لازم نیست .

پوشیدن تی شرت یا هرگونه زینت آلات اضافی لازم نیست.

استفاده از تصویر لازم نیست.

به هنگام خواندن نمایش بازیگر حق ندارد (همانند سبک های رئالیستی)با هر چیز یا هر صدایی باعث اختلال ذهنی تماشاچی گردد.

 مناسب است که طرز نوشتار متن در همه نسخه های متن نمایش که در دست بازیگران است یکسان باشد.

همه نوشته ها در 2 ستون از وسط تا شده باشد و در جلدی سیاه قرار داشته باشند.

نمایشنامه خوانان نبایستی با همدیگر همزمان ورق بزنند.

دیالوگ ها بایستی برای تماشاچیان (بویژه با تناسب سنی) آشنا باشد و نیازی به تعمق زیاد برای یافتن معنا نداشته باشند.

فرا افکندن صدا بخشی ضروری است برای نمایشنامه خوان و متن خوان بایستی چنان به متن مسلط باشد که تنها با یک نگاه همه خط های آن را تداعی کرده و رو در روی تماشاچی دیالوگ ها را بگوید تا هم رساتر گردد وهم تاثیر بخش تر.خواننده متن بایستی شخصیت ها را بخوبی بشناسد تا احساسات و ابعاد شخصیتی را به تصویر بکشد. همه نمایشنامه خوانان بایستی هوشیار بوده و بدقت به دیالوگ های دیگر نمایشنامه خوانان توجه داشته باشند. چنانچه فرد یا افرادی که متن می خوانند بی توجه بوده و احساس خستگی و ملال را از خود بروز دهند هیجان و مشارکت تماشاچی مختل خواهد شد.

نکته:

حالتی که شنونده (تماشاچی) رویداد تاریخی را تداعی می کند این منجر به ایجاد گفتمان تاریخی گری گردیده و افزایش علاقه به مطالعات اجتماعی را در پی خواهد داشت. فزونی علاقه به خواندن کتاب های برگزیده یا انجام و تحقیق کتابخانه ای را می توان نشانه های بارز دیگری از چنین نمایشنامه خوانی دانست. نتیجه دیگر نیز افزایش تعداد افراد علاقمند به نوشتن نمایشنامه خواهد بود. در نمایشنامه خوانی تأکید بیشتر بر خوانش مؤثر متن است تا بیان دراماتیک و حفظ متن. هنرجویان نمایشنامه خوان با توجه به خلاقیت خود می توانند متن را نیز برگردان کنند.

نتیجه:

مانند تمام اموری که به تئاتر مربوط می شود،در پدیده نمایشنامه خوانی نیز کیفیت کار مهم است.ما همواره بر کیفیت اثر تاکید داریم.به دلیل اینکه اجراهای نمایشنامه خوانی از نظر قابل اجرا بودن،بسیار آسان هستند،درخواستهای زیادی از طرف کارگردانان بی تجربه و برخی کارگردانان بی اطلاع دریافت کردیم.زمانی که سالانه امکان عرضه سه تا شش اجرای کامل صحنه ای برای یک تشکیلات تئاتری وجود دارد،تولید دوازده اجرای نمایشنامه خوانی یا حتی بیشتر از آن نیز امکان دارد.

اجازه ندهید اشتیاق برای کمیت کار باعث شود از کیفیت کارها کاسته شود.غیر از کمیت و مقدار،به کیفیت نیز نیاز هست.همچنان که یک تشکیلات تئاتری سخت کار می کنند که در اجراهای فصلی برای تئاترهای صحنه ای به یک تعادل(از نظر کیفیت) برسند،شما نیز برای اجراهای نمایشنامه خوانی تان به چنبن دقتی نیاز دارید.ما در طول سالها چنین برنامه ای را طرح ریزی کردیم.اصلا مهم نیست که چقدر سخت تلاش کردیم تا مخاطبان خودمان را گسترش دهیم،اکثر مردمی که کارهای ما را می بینند،محلی ها و دوستان و مهمانانشان هستند.ما درمی یابیم که مخاطبانمان چه چیزهایی دوست دارند و چه چیزهایی باید برای آنها به نمایش بگذاریم.(به جز چند مورد استثناء)در طول دو سال مخاطبانمان را از یک نفر به سی تا پنجاه نفر در بعضی از اجراهایمان رساندیم.اغلب نظراتی در مورد کار می شنیدیم،در مورد اجرا،متن، بازی ها و...مهمتر از همه،یک لیست از بازیگران جدید داریم که منتظرند تا نقشی به آنها محول شود.اجراهای نمایشنامه خوانی باید بخشی از هر فصل یک تشکیلات تئاتری باشد

پس در شرایط فعلی می‌توان گفت: نمایشنامه خوانی، در نبود اجرای صحنه ای، غنیمت بزرگیست:

" حال که پرنده ای نیست بگذار درخت خود بخواند . "

ما نیازمند تئاتریم ، تئاتری که دردهای اینجائی مان را با مرحم های درمانگر سحرآمیز درمانی شایشته نماید،تئاتری که بتواند افق های بازتری از زندگی جدید و مدرن را برایمان بگشاید، تئاتری که بتواند درهای تازه ای از شکوفائی و سعادت را برویمان باز کند، تئاتری که پنجره ای باشد به آسمان آبی سرشار از ابدیت ، تئاتری که رهگشای راههای نارفته ای باشد که درانتهای آن، سعادت چشم انتظارآدمیانست ،تئاتری که نجات گر باشد ومنجی.ما نیازمند چنین تئاتری هستیم و برای داشتن آن می ایست ازتمامی امکانات وتمامی رویکردها و راهکارها استفاده کنیم .ما برای زنده کردن تئاتر در این سرزمین، که تئاتری مریض و در حال مرگ دارد باید که تلاشی مضاعف نمائیم .برای رسیدن به مرزهای مقبولیت عام هیچ کوششی بیهوده نیست،هیچ کاری بی ارزش نیست،هیچ راهی بی فایده نیست . برای ساختن تئاتر، باید از تمامی راهکارها و امکان ها استفاده کرد . نمایشنامه خوانی یکی از این راهکارهاست.باید که نمایشنامه خوانی را قدر بدانیم .

منابع و مآخذ:

نقش هنر در تعلیم و تربیت، زهره جعفری

تربیت دینی، سید محمد صادق

درام، متنهای درامیک، صمد چینی فرشان

 وب سایت نمایشنامه

گزیده‌ای از کتاب «شیوه فنی نمایشنامه‌خوانی (از پایان تا آغاز و از آغاز تا پایان

دیوید بال – ترجمه محمود کریمی حکاک سال1378

گردآوری وتنظیم: امیرمحمد حسنوند




نظرات کاربران